اولین سرماخوردگی
سلام دختر گلم
عزیزم بازم میخوام برات از احساس قشنگی که تو به من هدیه میکنی بگم
دوستت دارم مامانی هر روز که بزرگ تر میشی عزیز وعزیزتر میشی ..الان کم کم کارات معنی دار شده وحتی نگاهات ..مخصوصا وقتی داری شیر میخوری وقتی توی بغلمی وبا اون چشات نگاهم میکنی وبعدکه منم نگاهت میکنم وقربون صدقه ت میرم تو دیگه خیالت راحت میشه که همه چیز امن وامانه و باناز وعشوه روبرمیگردونی ...اونوقته که میخوام بخورمت اینقدر فشارت میدم که میخواد اشکت دربیادعزیزم اخه نمیدونی چقدر نگاهت شیطون وبامزس
اما متاسفانه الان دوروزه که مریضی وسرماخوردی ومن خیلی غصمه..من معمولا خیلی حساس نیستم و سخت نمیگیرم اما خیلی از سرفه کردن بچه غصم میشه یادمه واسه نیما هم همینطور بودم
الانم اگه نیما تو خواب سرفه کنه خیلی نگران و غمگین میشم..وتو حالا با این سن کمت که هنوز٣ماهتم نشده سرما خوردی و اوضاع سینه ت خیلی خرابه خیلی خس خس میکنه ومن که دستم رو سینته واحساسش میکنم وصداشو میشنوم خیلی خیلی ناراحت میشم و قلبم میخاد از جا کنده شهدست خودم نیس خیلی غصم میشه
دکتر دارو داده وانتی بیوتیک میدم بهت امیدوارم هرچه زودتر خوب خوب بشی عزیزم هنوز خیلی زود بود که مریض بشی
بهرحال همینه دیگه به قول گفتنی بچه مریض میشه...گلم دوستت دارم وسالم باشی بوس